وقتی به گذشته فکر میکنم چیزی جز یه اتاق تاریک با جند لامپ نیمه سوخته نمیبینم .
کل عمرم کلی سختی کشیدم مخصوصا این 3 سال اخر
17 - 18- 19 سالگیم
هیچی از زنگی کردن نفهمیدم . نه رفیق صمیمی ای . نه مسافرتی . نه تفریحی و خیلی نه ها ی دیگه !
اما وقتی به آینده فکر میکنم فقط یک اتفاق میتونه اونو با گذشته ای که ازش حرف زدم متمایزش کنه !
دلمو خوش کردم به رخ دادنش تو این تابستون !
یعنی این تابستون اتفاق میفته ؟
"ولش کن در موردش حرف نزنم " ؛ این جمله رو بعد از 2 ساعت فکر درموردش به خودم میگم و کلی هم فحش میدم به کاینات و دنیا و
ولی همین که این تاریکی تموم شه و روشنی بتابه . خیلیارو زخمی میکنم !:)
#یک_عقده_ای
درباره این سایت